دل به دلداران سپردن کارهر دلدار نیست
من به تو جان می سپارم دل که قابل دار نیست!
.............................................................................................
در مکتب ما رسم فراموشی نیست
در مسلک ما عشق هم آغوشی نیست
مهر تو اگر به هستی ما افتاد
هرگز به سرم خیال خاموشی نیست
.......................................................................................
جز من اگرت عاشق و شیداست بگو
ور میل دلت به جانب ماست بگو
ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو،نیست بگو،راست بگو...!
........................................................................................
منم آن شعله آتش که از هر شمع برخیزم
تمام هستی خود را فقط به پای تو ریزم
درون قلب من فرمانروایی کن
که از موی تو برخیزد همه عطر دل انگیزم...
.................................................................................................
من عاشق آن دیده چشمان سیاهم
بیهوده چه گویم که پریشان نگاهم
گر مستی چشمان سیاه تو گناه است
من طالب آن مستی و خواهان گناهم...
...........................................................................................
مگذار گذاشت در دلت گم بشود
مجذوب طلسم سیب و گندم بشود
مگذار که زندگی به این شیرینی
قربانی یک سوء تفاهم بشود
مجنون گر ز آتش لیلی سرخ است
یا لاله اگر به هر دلیلی سرخ است
شرح دل ما حیف است که پنهان باشد
این صورت ما به ضرب سیلی سرخ است
.....................................................................................................................
پا داد
این همه رفتن
وای به حالمان
اگر به آدم ها
بال میداد
............................................................................................................
چه بر سر زمستان آوردی
بهاری شده؟
من نگران درختانم
بعد از رفتن تو!
دلتنگی بوی موهایت با همهی دلتنگی ها فرق دارد !
تو را خواستم و به جای تو عشق نصیب من شد...
کاش عشق را میخواستم...شاید تو نصیب من میشدی!...
رفتهی ما شدی
تا آمدهی دیگری شوی!